به گزارش پایگاه خبری ثروت ایرانی، در روزگاری که صنعت قم محتاج جرعهای حمایت واقعیست، برخی با تابلوی “شهرک خصوصی کفش” در دست و لبخند رضایت بر لب، زمینهای کشاورزی را حراج کردهاند؛ با یک هدف ساده: تبدیل خاک و آب و هوای مردم جاده کاشان به سودهای میلیاردی شخصی.
یکی از فعالان صنعت کفش ماشینی قم مدتیست نقش اول این نمایش را بازی میکند. در نقش “مردی که میخواست شهرک بسازد”، اما نه هر شهرکی؛ بلکه یک شهرک خصوصی دقیقاً روی زمینهایی که کاربریشان کشاورزیست، در جاده کاشان، خارج از همه چارچوبهای قانونی و محیطزیستی.
زمین ارزان، سود نجومی، سلامت مردم فدای توسعه؟
چند سال قبل همین آقا با قیمتهایی باورنکردنی این اراضی را خرید. زمینهایی که در قانون هنوز کشاورزیاند و برای تغییر کاربریشان باید صدها امضا، ارزیابی زیستمحیطی و نظر کارشناسی گرفته شود. اما گویا در این مملکت، راه میانبر همیشه برای عدهای خاص باز است. همانها که بلدند از چین تا تهران، از سفرهای خارجی تا نشستهای در سایه، مسیرهای نامرئی قدرت را بلد باشند.
از قضا همین آقای خاص در هیئت تجاری سیاحتی چین هم همراه مدیرکل صنعت قم بود. سفری پرهزینه که هنوز هیچ فاکتور و دستاورد مشخصی از آن به مردم اعلام نشده. اما عجیب آنکه بعد از همان سفر، چرخ برخی کارها به طرز مشکوکی تندتر چرخید.
شهرک شکوهیه بد بود؟ یا بساط در جاده کاشان چربتر است؟
شرکت شهرکهای صنعتی قم سالهاست زمینهای مجهز و با زیرساخت برای صنف کفش در شهرک شکوهیه فراهم کرده بود. اما ناگهان دستهای پشت پرده مانع انتقال تولیدکنندگان کفش به آنجا شدند. چرا؟ چون بخت با کسانی یار بود که زمینها را خریده بودند و حالا میخواستند آنها را با قیمتهای چند ده برابری به تولیدکنندگان قالب کنند.
در منطق این آقایان، صنعت یعنی دلالی زمین. رشد تولید یعنی تغییر کاربری غیرقانونی. سرمایهگذاری یعنی فروش هوای سمی به مردم بومی. و توسعه پایدار یعنی سود شخصی.
آقای استاندار! سوغات چین نمک گیرتان کرده؟
استاندار قم از آغاز ماجرا تا حالا، سکوت پیشه کرده. چهار گزارش افشاگرانه از پایگاه رسمی ثروت ایرانی منتشر شده، اما گویا چیزی خوشنمکتر از سکوت به ذائقه مسئولان نشسته. وقتی یک زمین کشاورزی بهراحتی تبدیل به شهرک صنعتی میشود، بدون هیچ مانعی، بدون هیچ پاسخگویی، باید پرسید: آیا از چین فقط عکس یادگاری آوردند یا امضای طلایی هم در چمدان برگشت؟
وقتی مدیرکل صمت، که خودش باید مانع چنین فاجعهای باشد، شریک سفرهای تجملی است، چطور میتوان انتظار داشت جلوی مافیا بایستد؟ آیا واقعا باور کردهایم که مسئولیتپذیری یعنی خرید بلیت بیزینسکلاس برای توسعه صادرات؟ یا شاید صادرات مسئولیت هم در همان سفر انجام شده!
وقتی کفش سرطان میزاید
مسأله فقط دلالی زمین نیست. موضوع تهدید مستقیم سلامت مردم است. تولید کفش با مواد شیمیایی خطرناک و در بسیاری موارد سرطانزا انجام میشود. حالا قرار است این صنعت آلاینده به منطقهای منتقل شود که تا دیروز نفسش از بوی گندم و جو پر بود. حالا دود فوم و چسب شیمیایی قرار است سهم ریههای مردم آنجا شود. فقط چون عدهای خاص تصمیم گرفتهاند کشاورزی، دیگر صرفه اقتصادی ندارد.
در سالهای گذشته بارها شاهد بودیم سرمایهگذاران واقعی، با وجود پیگیریهای مکرر، نتوانستند مجوز تأسیس شهرک صنعتی خصوصی را بگیرند. اما حالا فرد خاص بهراحتی در حال عبور از تمام موانع قانونی و بوروکراتیک است. سؤال ساده این است: چه کسی پشت اوست؟ و چطور در شرایطی که دیگران در گرداب کاغذبازی گیر کردهاند، او با چراغ سبزهای متوالی در حال ساختن آیندهای طلایی برای خود است؟
فردی با نفوذ، زمینهای ارزان خریده، حالا میخواهد با تغییر کاربری و صدور مجوزهای سریع، از آنها طلا بسازد؛ اما هزینهاش را باید مردم بپردازند. با جانشان. با اعتمادشان. با محیطزیستی که هر روز خشکتر و مسمومتر میشود.
این نه یک تخلف ساده، بلکه جنایتی تدریجیست. جنایتی که اگر امروز جلویش گرفته نشود، فردا تیتر صفحه اول روزنامهها خواهد بود: “رشد سرطان در جاده کاشان”، “مرگ تدریجی کشاورزی قم”، “توسعه به قیمت جان مردم”.
ما صدایمان را بلند میکنیم، شما هم گوشهایتان را باز کنید
پایگاه ثروت ایرانی تا امروز صدای وجدان صنعت قم بوده و خواهد ماند. وقتی مافیای زمین، مدیر دولتی را همسفر چین میکند، وقتی استاندار ترجیح میدهد صندلی نرم ریاست را به حقیقت تلخ ترجیح دهد، این رسانه باید فریاد بزند.
نه برای جنجال، بلکه برای جان. نه برای تیتر داغ، بلکه برای جلوگیری از فاجعه. ما پرسیدیم و باز هم میپرسیم: جناب استاندار! سوغات چین چه بود؟ امضای طلایی؟ شهرک سرطان؟ یا فقط یک مشت سکه برای بستن دهانها؟